برا خودمُ سمانه ُ سما یه مجسمه خریدم کلاه داره با نامه یِ اعمال ِفارغ التحصیلی !
مو فرفریِ ولی برا سما قهوه ای روشن بود برا سمانه تیره برا من مشکی !
اشتباهی مشکی رو دادم به سمانه :/ عینِ همین مجسمه که بغلش یه نی نیِ
برا شیوا خریدمُ دوباره کپی همین که بغلش یه هدیست برا ثنا ^.^
بس که دستُ دل بازم :/ دیروز برا جوجه یِ شیوا یه جورابِ خوشگلم خریدم ...
هی دلم میخواد عکس بزارم اینجا هی حسم نمیاد !
امروز با معصوم اینا قرار گذاشتیم بریم بیرون که دنیا کار داشت ُ موند برا فردا !
منم با آیدا و شیوا و 2 3 تا از بچه های دانشگاه هماهنگ کردم فردا اونام بیان
فردا انتخاب واحده و 20 واحد موند برام و تمام !
از الان فکرِ اینکه چطور بدون معصومُ
بچه ها قراره برم سر کلاس ناراحتم میکنه :(
الان دنبال چارت بودم کاغذامونُ دیدم که تو
کلاس مینوشتیم برا هم ... چقدر دلم گرفت !
خیلی زود گذشت ! خیلی خیلی زود ...
اصلا نفهمیدم دورانِ کارشناسی کی شروع شدُ
الان آخراشه ! امیر پی ام داد که ریاضی مهندسی ارائه ندادنُ باید نامه بنویسیم !
خوبه امیرُ نگین ُ هادی موندن برام لاقل :(
اولین درسِ ارائه شده گسسته ست با یه استادی که من شدیدا بهش حساسم !
شب اولی که تو مشهد خوابیدمم خوابش رو دیده بودم تعبیرش همین بود لابد !
دیفرانسیلُ ریاضی عمومی رو با خودش پاس کردمُ
ازخوبای کلاس بودم اما خب :(
یه سری مسائلی هست که رو مخه شدیدا ...کاش این ترم کل حساسیتم از بین بره !
کل درسای 3 واحدی مونده برا این ترمُ نمیدونم باید چه غلطی بکنم
کاش ترم قبلی اون 7 واحدُ حذف نمیکردم :(
241 ! شـــــــهریـآرِ جـــــــان ......برچسب : نویسنده : 179msmsms179 بازدید : 187